انتخابات آمریکا: داستان قدیمی قدرت طلبی مذهبیون و نظامیان!
(وبلاگ) کمتر از ۲ هفته به انتخابات ایالتی (مجلس) و محلی در آمریکا مانده است. بسیاری از ناظرین پیش بینی میکنند تا مردم کم صبر آمریکا، پس از ۲ سال فرصت به دمکراتها برای اصلاح اقتصاد، زمام امور مجلس را مجدداً به جمهوریخواهان دهند اگرچه قبل از اویاما و در زمان ریاست جمهوری بوش ۸ سال جمهوریخواهان در زمام امور بودند و ۲ جنگ و بیش از یک تریلیون دلار کسری بودجه را باعث شدند.
اما زیربنای کشاکش انتخاباتی در آمریکا، مانند اکثر نقاط دنیا و از جمله ایران، به تلاش ۲ گروه منسجم برای تصاحب قدرت باز میگردد: "نظامیان" و "مذهبیون". در کشورهایی مانند اسرائیل یا پاکستان سالهاست که رهبران نظامی و مذهبی بیشترین نفوذ را در توازن قدرت و اقتصاد دارند، گاه با هم تعامل و تقسیم قدرت میکنند و گاه مجادله و دعوای سر قدرت. در آمریکای جنوبی قدرت "نظامیان" اکثراً از مذهبیون کاتولیک بیشتر میباشد زیرا کلیسا کمتر در سیاست دخالت میکند و بیشتر در کارهای خیریه و عام المنفعه. اما در کشوری مانند عربستان قدرت مذهبیون بر نظامیون می چربد زیرا مذهبیون در سیاست و اقتصاد وارد شده اند.
در تاریخ ایران میبینیم که قبل از شکست امپراطوری ساسانیان از اعراب، دو گروه "نظامیان" و "مذهبیون" (موبدان) که زمام امور کشور را به دست گرقته بودند موجب تضغیف پایه های مردمی حکومت شده بودند. در تاریخ اخیر نیز حکومت ملی دکتر مصدق با دخالت "نظامیان" وبرخی از مذهبیون سقوط کرد. در سال ۱۳۵۷ نیز حکومت شاهنشاهی ایران در اثر فشار نظامیان تن به اعلام حکومت نظامی داد که در اصل منجر به تسریع انقلاب و به قدرت رسیدن سیاسی "مذهبیون" گردید. در انتخابات سال گذشته نیز، اصلاح طلبان انتخاب احمدی نژاد را به دخالت و تقلب توسط "نظامیان" (سپاه و بسیج) نسبت دادند اگرچه احمدی نژاد از حمایت "مذهبیون" راست گرا و سنتی نیز برخوردار بود. در هفته های اخیر نیز زمزمه های تنش میان "مذهبیون" و "نظامی گرایان" به گوش میرسد.
انتخابات آمریکا نیز از این قاعده مستثنی نیست. اگرچه طبق قانون، مذهبیون و نظامیان به صورت سازمان یافته حق ندارند تا به قدرت سیاسی برسند، اما عملاً در سالهای اخیر تندرو های مسیحی با "نظامی گراها" (ارتش، مقاطعه کاران خصوصی و شرکتهای اسلحه سازی) متحد شده و با حمایتهای خود موجب پیروزی کاندیداهای حزب جمهوریخواه (Republicans) و اعمال سیاستهای "نظامی گرایانه" آمریکا شده اند. جالب اینجاست که تعلیمات مسیح کاملاً مخالف "جنگ افروزی" میباشند ولی کاندیداهای مورد حمایت "مذهبیون" مسیحی در سالهای اخیر، نظیر ریگان و بوش، در زمان ریاست جمهوری خود با کشورهای دیگر جنگهای تهاجمی راه انداخته و صدها میلیارد دلار به بودجه نظامی آمریکا افزوده اند.
در انتخابات امسال مجلس در آمریکا نیز به نظر میرسد "مذهبیون" متعصب و "نظامی گرایانی" که خواستار گسترش بودجه سالانه ۷۰۰ میلیارد دلاری جنگی آمریکا میباشند، با حمایت بی دریغ مالی و تبلیغاتی خود از کاندیداهای حزب جمهوریخواه، منجر به کسب چندین کرسی مهم در مجلس برای این حزب خواهند شد. جالب اینست که شعار این کاندیداها اکثراً "توازن بودجه دولت" و مخالفت با اوباما به خاطر خرج کردن در پروژه های عمرانی و کارافزا میباشد در صورتیکه بیشترین ضربه به بودجه آمریکا را کسری بودجه ناشی از جنگهای عراق و افعانستان و بودجه نظامی هنگفت آمریکا وارد کرده است و نه برنامه های اشتغال آفرینی اوباما در طی ۱ سال گذشته.
به نظر میرسد که تشکیلات سیاسی "مذهبیون" افراطی واقعاً به مذهبی بودن و صفات اخلاقی کاندیداها نیز کاری ندارند و بیشتر هدفشان قدرت طلبی است چرا که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۸۰ دو کاندیدا رقابت میکردند: جیمی کارتر، فردی تحصیلکرده (مهندس اتمی)، مسیحی مغتقد، اهل خانه و خانواده، معتدل، و مروج پیام "صلح" مسیح که تاکنون در صدها پروژه خانه سازی برای مستمندان فعال بوده و بارها نیز میانجیگر صلح بوده است. کاندیدای دوم رانلد ریگان کاندید حزب جمهوریخواه بود، هنرپیشه ای غیرمذهبی، اهل لهو و لعب، و با سطح تحصیلات و معلوماتی بسیار پایین تر از کارتر. بسیاری از "مسحیان" سیاسی از ریگان حمایت کردند!
به عنوان یک لیبرال، مخالف دخالت مذهبیون، نظامیان و نظامی گرایان در قدرت و سیاست و اقتصاد میباشم و معتقدم کشورها بیشترین ضربه را از این دخالتها خورده اند. معتقدم مذهب و نظامیان باید بیشتر به فکر کمک به مردم باشند تا قدرت طلبی.
شاید تنها منطقه دنیا که تا حدی از این لحاظ پیش رفته است، اروپا باشد. در اروپا پس از قرون وسطی و رنسانس، به جز دوره های جنگ و یا بحران که نظامی گرایانی نظیر ناپلئون و یا هیتلر به قدرت رسیدند، در مجموع نظامیان، نظامی گرایان و مذهبیون قدرت سیاسی خود را از دست داده اند. اکنون در کشورهایی مانند آلمان و اسکاندیناوی، گروههای "سبز"، صلح گرایان، حامیان محیط زیست، و سکولارهای گاه "لامذهب" به قدرت سیاسی دست یافته اند و قدرت لابی های "نظامیان" و "مذهبیون" به حداقل رسیده است. به امید روزی که در سایر نقاط جهان نیز از زور تعصب مذهب و زور اسلحه برای پیروزی در انتخابات استفاده نشود و به قول متفکر روشنگر دکتر علی شریعتی، شر "زور و زر و تزویر" از سر ملتها کنده شود، و یا به قول دنیس کوسینیچ، نماینده لیبرال مجلس آمریکا از کلیولند، وزارت "صلح" به جای وزارت "جنگ" ترویج شده و بودجه بگیرد.
در انتخابات آتی هوشیار باشیم!
نویسنده: مهران