اجرای "مرغ سحر" توسط محمدرضا شجریان در کنسرت لندن و تشویق بی وقفه حاضرین (ویدئو)
چندی پیش همایون شجریان در پایان کنسرتی در ایران (که برق آن را هم مجدداً قطع کردند) علیرغم درخواست مکرر حاضرین و به دلیل اختناق و فشارهای سیاسی نتوانست ترانه سیاسی "مرغ سحر" را بخواند. اما شنبه شب گذشته پدر وی، استاد محمدرضا شجریان در کنسرت خود در لندن همراه با گروه شهناز، این ترانه را پس از درخواست مکرر حاضران اجرا کرد (ویدئوی ضمیمه در قسمت پایین). اخیراً هم دو موسیقیدان هلندی حامی جنبش سبز این ترانه را به زیبایی در هلند اجرا کرده بودند.
گفته میشود در کنسرت لندن مژگان شجریان دختر استاد شجریان (که در کنار وی دیده میشود) هم برای اولین بار تکخوانی کرد. همچنین ترانه دیگر سیاسی "همراه شو عزیز" هم در این کنسرت اجرا شد (ویدئوی ضمیمه). لینک تور استرالیا و تور آمریکای شمالی در قسمت رویدادها موجود است.
تاریخچه
ترانه سیاسی "مرغ سحر" سروده آزادیخواهانه ای است که در حوالی سال ۱۳۰۶ توسط ملکالشعرای بهار در باره به پایان آمدن شب ظلم نوشته شد. این تصنیف در کوران حوادث پس از سقوط سلسله قاجار و روی کار آمدن پهلوی سروده شده است و بعضی آن را در باره استبداد قاجار و بعضی آن را در مخالفت با رضاشاه میدانند.
این تصنیف با صدای ملوک ضرابی و بعد با صدای قمرالملوک وزیری اجرا شد که از محبوبترین ترانه های زمان خود شد. آهنگ این اثر، در دستگاه ماهور، از مرتضی نیداوود است. این تصنیف بارها توسط هنرمندان مختلف اجرا شده است که از جمله میتوان به اجرای نادر گلچین و اجرای بدیع با صدا و نوازندگیِ گیتار فرهاد مهراد و اجرای بسیار محبوب محمدرضا شجریان اشاره کرد که اغلب به خواست مردم مکرر در کنسرتهای او به گوش میرسد. اخیراً هم اجرای جدید آن توسط محسن نامجو و گروه کیوسک در سایت ما درج شد. متن اشعار این ترانه در زیر آمده است:
- بند اول
بلبل پَر بسته ز کنج قفس درآ، نغمهٔ آزادی نوع بشر سرا ... وَز نفسی عرصهٔ این خاک تیره را پر شرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد... ای خدا، ای فـلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن
نوبهار است، گل به بار است، ابر چشمم، ژالهبار است ... این قفس، چون دلم، تنگ و تار است
شعله فکن در قفس ای آه آتشین .. دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانب عاشق نِگَهای تازه گل از این، بیشتر کن ... مرغ بیدل شرح هجران مختصر مختصر کن
- بند دوم (که سیاسی بوده و اکثراً فقط اجراهای قدیم آن موجود است):
راسته و مهر و محبت فسانه شد، قول و شرافت همگی از میانه شد ... از پی دزدی، وطن و دین بهانه شد دیده تر کن!
جور مالک، ظلم ارباب، زارع از غم گشته بی تاب ... ساغر اغنیا پر میناب، جام ما پر ز خون جگر شد
ای دل تنگ ناله سر کن، از مساوات صرف نظر کن ... ساقی گلچهره بده آب آتشین، پرده دلکش بزن ای یار دلنشین
ناله بر آر از قفس ای بلبل حزین ... کز غم تو، سینه من، پر شرر شد، پر شرر شد