پنج مشکل ریشه ای ایرانیان در مقایسه با آمریکاییها
وبلاگ ارسالی از شریعتی پرست
سوالی که بارها و مخصوصاً این اواخر به ذهن من و خیلیها خطور کرده اینست که مشکلات و یا نقاط قوت اصلی و ریشه ای مردم و فرهنگ ایران در مقایسه با غربیها چیست؟ چون تقریباً نیمه اول عمرم را در ایران و نیمه دوم را در آمریکا سپری کرده ام، و هردوی سکه را بخوبی دیده ام، خواستم تا نتیجه تجربیات زندگی و تفکراتم را با شما در میان بگذارم یا بقول آمریکاییها (share) کنم! در قسمت اول نقاط ضعف را رک مطرح میکنم:!
تفاوت اول: دید انتقادی و منفی شاید بخاطر اینکه در کودکی توسط پدر و مادر، و در بزرگسالی توسط جامعه و حکومت به رودربایستی (رودرواسی) و سکوت تشویق میشویم، بسیاری از انتقادها را در درون ریخته و در هر فرصت مناسبی (یا حتی غیر مناسبی!) درد دل خود را خالی کرده و از همه چیز انتقاد و از همه کس گلایه میکنیم که این منجر به منفی بینی و جو منفی در افکار فردی و اجتماعی می گردد. غربیها (و بخصوص آمریکایی ها) انتقادها، گله ها، گریه هاشان را در کودکی تمام میکنند و در بزرگسالی دائماً تشویق به مثبت نگری و شادی میگردند. البته به همانقدر که بعضی ایرانیها در انتقاد، منفی گرایی، ریز بینی و وسواس افراط میکنند، بعضی آمریکاییها هم در نادیده گرفتن مشکلات، هپروتی زندگی کردن و الکی خوش بودن افراط میکنند و کمتر از قوای انتقادی و تجزیه و تحلیل مغزیشان بهره میبرند تا آنجا که شخص بی لیاقت و فاسدی مانند جورج بوش با زبردستی به آنها احساس امنیت و خوبی داد و دو دوره کشور آمریکا را تا مرز نابودی کشاند! در ایران هم منفی بینی منجر به بدبینی افراد به یکدیگر، عدم اطمینان، شک (به حتی نزدیکترین افراد) و جو بسیار نامناسب برای معاملات تجاری و کارهای گروهی (تیمی) میباشد (در سیاست، تجارت، ورزش و ..).
تفاوت دوم: کمبود مسولیت فردی و تکیه بر نفس در ایران در آمریکا شاید بواسطه فشار سیستم سرمایه داری بر پدر و مادر و توقع این سیستم از تک تک افراد برای بازدهی، مثمر ثمر بودن و تولید، کودکان از سنین کم باید خودکفایی را یاد گرفته و حتی گوشه ای از مسولیت کارهای خانه را به عهده بگیرند. کودکان معمولاً حداکثر تا سن ۵ سالگی تختخواب و اطاق و مسولیتهای خود را دارند. در نوجوانی بسیاری آمریکاییها در بیرون از خانه در کنار درس شغلهای پاره وقت دارند و هم قدر پول را می آموزند (که متاسفانه بسیاری برای بقیه عمر به آن معتاد میشوند!) و هم قدر خود کفایی (و متاسفانه خود خواهی و خودپرستی) را. در ایران و بسیاری از کشورهای عربی، آسیایی و شرقی، کودکان بیشتر به پیروی از دیگران، حرف شنوی، تکیه و وابستگی عاطفی به خانواده (مخصوصاً مادر)، دوستان و اطرافیان تشویق میشوند. بزرگسالان هم هنوز از لحاظ عاطفی وابستگی زیادی به افراد دیگر و اجتماع دارند و لذا "حرف دهان مردم" و "آبرو" که در آمریکا بواسطه خود محوریت و خودکفایی عاطفی و مادی افراد برای کسی چندان مهم نیست (و برای همین هم کمتر کسی وقتش را با غیبت تلف میکند) در ایران و کشورهای شرقی بسیار در تصمیم گیریها نقش دارد. تکیه زیاد افراد به یکدیگر منجر به این میشود که اغلب کسی مسئولیت تصمیمات بد یا شکست را قبول نکند و حتی بسیاری از افراد دائماً "ننه من غریبم" در آورده و مشکلات خود را به گردن محیط، اجتماع، حکومت، پدر، مادر، خواهر، برادر، دوست، کارفرما و ...بیندازند.
تفاوت سوم: احساس کمبود و حسادت شاید بواسطه شرایط تاریخی، کمبودهای مادی و معنوی، و تعلیمات خانوادگی بسیاری از ایرانیها برد و موفقیت شخصی دیگر را شکست خود میدانند (بقول آمریکاییها معتقد به Win-Lose میباشیم) مخصوصاً اگر آن فرد نزدیک و آشنا باشد. این حسادت مانع از روحیه کار گروهی سالم میگردد و شاید نمونه اش را در ورزش، اقتصاد و سیاست بسیار دیده باشیم. این در حالیست که متفکرین یکی از مهمترین علل پیشرفت نجومی اقتصادی در آمریکا در قرن بیستم را رویه "برد-برد" (Win-Win) میدانند یعنی اکثر شرکتها و افراد بسیار موفق آمریکا کسانی بوده اند که معتقد بودند در معاملات یا کارهای گروهی "همه باید ببرند" و راضی باشند و با تضمین برد و موفقیت دیگران، برد و موفقیت خود را بدست آوردند.
تفاوت چهارم: احساسات قوی، تصمیم گیریهای احساسی و ضعف گوش کردن اگر چه متفکران ایران باستان در علم منطق از بهترینهای دنیا در زمان خود بودند، امروزه ما ایرانیها بیشتر به قلب خود رجوع میکنیم تا منطق خود. احساسات میتواند در بهبود روابط انسانی و اجتماعی نقش قوی و زیبایی داشته باشد. در بحبوحه انقلاب سال ۵۷ ایران بیاد داریم که دو نفر که ماشینشان تصادف میکرد خیلی وقتها روی همدیگر را بوسیده و راه خود را ادامه میدادن که بسیار پدیده زیبایی بود. اما امروزه بسیاری از تصادفات، بواسطه احساسات قوی (منتها از نوع عصبانیت) راننده ها منجر به زد و خورد و خشونت میگردند. هم روبوسی و هم کتک کاری و چاقو کشی بعد از تصادف بواسطه احساساتی بودن میباشند. احساسات قوی عوارض نامطلوب دیگری هم بدنبال دارد: ۱- منجر به "شخصی کردن" مسائل میگردد یعنی بسیاری هر حرکتی از دیگران را به عمد و به نیت و قصد تخریب خود می بینند با آنکه بسیاری از صحبتها و اعمال افراد از دید منطقی نمیتواند با نیت تخریبی باشند. ۲- باعث بی تصمیمی افراد میگردد. ۳- منجر به ناپایداری در روحیات و رفتار افراد می گردد و بقول برخی: "ایرانیها یا قربانت میروند یا میخواهند سر به تنت نباشد. ۴- در شنیدن دقیق حرف دیگران اثر گذاشته و اکثراً "آنها چیز دیگری میگویند و ما ایرانیها چیز دیگری میشنویم" چرا که پیغام صوتی افراد باید اول از فیلتر احساسات بگذرد و بعد برای مغز ما ترجمه گردد. برای همین افرادی که در میان دعوا هستند و بشدت احساساتی فقط سر هم داد میزنند بدون اینکه همدیگر را متوجه شوند! بسیاری از اوقات ما ایرانیها هم آن طور با هم صحبت میکنیم. !".
تفاوت پنجم: مادی و اشرافی بودن
شاید این عجیب باشد که بسیاری از ایرانیها علیرغم سابقه معنویت و عرفان تاریخی، انقلاب، مذهب ضد مادیگرایی و طمع، از بسیاری از آمریکاییهای کاپیتالیست، مادیگراتر و اشرافی گرا (Aristocratic) تر میباشند. این را میتوان از اهمیت ماشین، مبلمان، خانه، تجملات میهمانی ها، ظاهر خوب (جراحی پلاستیک)، و همچنین محوریت پول، تجارت و خرید و فروش در بسیاری از گفتگوهای روز مره ایرانیان دانست. در شهر ایرانی پرور آمریکا (لس آنجلس) هم اولین سوالی که غریبه (یا آشنا!) از شما میپرسد معمولاً راجع به ماشین، خانه یا سایر مادیات زندگی تان میباشد (و نه از احوالتان، سلامتتان، تحصیلاتتان، موفقیتهایتان، خانواده تان، روحیه تان و ..). بسیاری از متفکرین این را نتیجه اثر هزاران سال الگوی زندگی "شاهانه" در ایران میدانند. بسیاری از غربیها هم پول برایشان مهم است اما برای مصرف و لذت شخصی (رجوع کنید به تفاوت دوم) و نه "چشم هم چشمی" و "حرف دهن" مردم. ظاهراً یکی از آمارهایی که ایران در دنیا در آن اول است آمار جراحی زیبایی (عمل) بینی میباشد. فکر کنم در تعداد ماشین بنز هم ایرانیان رکورد شکن باشند! البته بسیاری اینها را مربوط به ضعف در اعتماد به نفس افراد میدانند و نه به تجمل گرایی و سطحی بودن. یکی از علل "چشم هم چشمی" دهان بین بودن، عدم استقلال فکری و عدم تکیه بر نفس میباشد (تفاوت دوم).
شاید بتوان با دقت در تفاوتهای فرهنگی فوق برخوردهای منفی، احساساتی، تخریبی، و مسئولیت ناپذیر ما ایرانیان با یکدیگر را (حتی در تلویزیونهای و تجارتهای ایرانی، سطوح سیاسی و در انتخابات) ریشه یابی کرد. در قسمت آینده در مشترکات با آمریکاییها و همچنین نقاط قوت ایرانیان خواهیم نوشت.
وبلاگ ارسالی از شریعتی پرست