داریوش و ابی و گوگوش: بدهکار یا طلبکار؟
وبلاگ ارسالی از ر. بازرگان
محتوای جملات جنجالی و بی تعارف مسعود امینی شاعر و ترانه سرای شاخص ایرانی، پنجشنبه گذشته در برنامه "که راست میگوید؟" شبکه امید ایران در لس آنجلس در باره وضغیت اسف بار موزیک پاپ ایرانی در لس آنجلس: "خوانندگان بزرگ لس آنجلسی، آقای ابی و داریوش و خانم گوگوش، به مردم کشورتان که تعهد ندارید، با هنرمندان دیگر که اتحاد ندارید، به جای ژست خیرخواهی برای مردم و کشور بیایید حق و حقوق و دستمزد شاعر و موسیقیدان خود را بدهید تا بواسطه نداشتن خرج بیمارستان خود در خانه نمیرند! .. چه میشد اگر مرحوم بیژن موسس یک خانه هنرمندان، یک مرکزی برای هنرمندان در این شهر (لس آنجلس) میشد؟ ... بنیامین و خواجه امیری را از ایران می آورند و کار اطلاعاتی است ... مدیر شبکه سابق تپش، امیر قاسمی، عقده ای است ، عقب مانده است و در هر ویدئو بیست بار نام خودش باید باشد .. مافیایی کار میکند و پول چند نفر را خورده ... همکار وزارت اطلاعات است ..."
اما آیا مسعود امینی درست میگوید؟ آیا خوانندگان شاخص که کنسرتهایشان پولساز است، حق ترانه سراها و آهنگسازها را خورده اند؟ آیا سرمایه داران و صاحبان رسانه های تلویزیونی در لس آنجلس، فرصت طلب و دچار فساد مالی و یا باندبازی هستند و حق خوانندگان و ترانه سراها را خورده اند؟؟
آقای امینی همچنین از اقامه دعوای قانونی در آمریکا و پرونده حقوقی ترانه سرایان شاخص نظیر امینی، جنتی عطایی، زولاند، قمیشی و .. علیه خوانندگان معروف و شرکتهای تولید موسیقی که حق ترانه سرایان را پرداخت نکرده اند، خبر داد. همچنین امینی علت اصلی استفاده خوانندگانی مانند ابی و داریوش از اشعار ترانه سرایان داخل ایران را "خرج کم" یا "مفتی بودن" اشعار و به نوعی سو استفاده از شعرسرایان نیازمند ایران می داند.
از سوی دیگر خوانندگان در مصاحبه های خود از مردم گله میکنند که سی دی های آنها را نمیخرند و مجاناً کپی میکنند و اینکه یک خواننده باید برای تولید ویدئو و آلبومهای جدید خود خرج زیادی بکند و کنسرتها تنها مقر درآمد خوانندگان است. همچنین خوانندگان بارها بواسطه خوردن بخشی از پولشان توسط کنسرت گزارها گلایه کرده اند. کنسرت گزارها نیز به نوبه خود از خواننده ها گله دارند.
قضاوت منصفانه در باره صحبتهای مسعود امینی و مقصر اصلی بازار مکاره موسیقی پاپ ایرانی، بدون خبر داشتن از پشت پرده و جزئیات پرونده های قانونی، غیر ممکن است. اما میتوان یکی از دلایل ناسالم بودن بازار کنسرت و موسیقی پاپ ایرانی (از لحاظ سلامت اقتصادی) را فرهنگ "مفت خوری" یا "زرنگ بازی" در میان ما ایرانیان دانست. "مفت خوری" که رایج است از مردم گرفته تا هنرمندان و سیاسیون، و به صورت زنجیره ای ادامه پیدا میکند و تقریباً همه پروژه های ما را فلج کرده است. همه مان کنسرتها و ترانه ها و جامعه و رسانه های خوب میخواهیم و با کیفیت ولی حاضر نیستیم هرینه کنیم. حتی رسانه های ما به راحتی از روی هم کپی میکنند و مطالب را به نام خود در تلویزیون یا روزنامه یا سایت خود درج میکنند بدون ذکر منبع! همه مان آرزوی "مفت خوری" داریم چون معتقدیم جایی کسی حقمان را "مفت" خورده است و حال نوبت ماست! سی دی مفتی کپی کنیم، شعر مفتی بگیریم و رسانه مفتی و با کیفیت بالا داشته باشیم.
علیرغم گلایه ها و بلبشوی موسیقی پاپ، نمیتوان انکار کرد که موسیقی پاپ همچنان پرطرفدارترین موسیقی ایرانی میباشد و بواسطه همین محبوبیت مردمی بسیار پولساز میباشد و حتی سیاسی. اخیراً تخمین زده شد که در ایام نوروز ۴ میلیارد دلار همراه ایرانیان گردشگر از ایران خارج شده و در کشورهای اطراف ایران خرج شد که میتوان گفت علت عمده اکثر مسافرتهای نوروزی به خارج از ایران حضور در کنسرتها بوده است. آمار کنسرتهای سایت کدوم دات کام (Kodoom.com) که بزرگترین منبع خبری رویدادها و کنسرتهای ایرانی در جهان میباشد نشان میدهد که نوروز ۱۳۹۰ نیز مانند نوروز گذشته از لحاظ تعداد کنسرتها و پارتی ها در کشورهای حومه ایران رکورد شکن بوده است. شبهای متوالی کنسرت و پارتی در سالنهای ۵ تا ۲۰ هزار نفره در دبی، آذربایجان، ارمنستان، ترکیه، مالزی، و قبرس میتواند به راحتی ۵۰۰ هزار (نیم میلیون) نفر و نزدیک ۵۰۰ ملیون دلار سرمایه را از ایران جذب کشورهای اطراف کند. به گفته بعضی ها امسال مردم آماده تر از سالهای دیگر برای تغییر روحیه و شادی و پایکوبی بوده اند.
برخی از مفسرین و صاحب نظران، نظیر مسعود امینی، ترویج این همه کنسرت در خارج از ایران و خروج این همه ارز با توجه به وضع اقتصادی بد مردم و کمبود ارزی ایران، را برنامه حساب شده سیاسی- تجاری برای دورکردن جریان فکری مردم از جنبش سبز و سایر "اعتراضات" و مشکلات سیاسی میدانند. همانگونه که از فوتبال نیز به عنوان وسیله سرگرمی مردم استفاده میشود منتهی با این فرق که اگر شعاری هم در کنسرتهای پاپ ایرانی خارج از ایران داده شود زیاد مهم و مخل امنیت ایران نیست. لابد میگویند تفریح است و پایکوبی در یک شهر خارج از ایران بگذار دلشان را خالی کنند و هرچه میخواهند برقصند و مست کنند و چند شعاری هم بدهند!
اما سوای از سیاستها و باند بازی های احتمالی کنسرتهای پاپ، یک واقعیت اقتصادی را نمیتوان انکار کرد و اینکه برنده اصلی کنسرتهای پاپ نه خوانندگان ایرانی اند و نه دولت ایران و نه مردم ایران! برنده اصلی سالنهای کنسرت و هتلهای خارج از ایران در دبی و ترکیه و لس آنجلس و .. میباشند که اکثراً ۲۵ تا ۵۰ درصد فروش یک کنسرت را به عنوان هزینه سالن میگیرند چه کنسرت شلوغ باشد چه خلوت. ذی نفع بعدی هم صنعت توریسم و تورهای مسافرتی دوبی و ترکیه و .. میباشد که پول پارو میکنند. یک خانواده ایرانی ۴ نفره که برای شرکت در کنسرت برای تور ۵ روزه به ترکیه میرود، حداقل ۲۰۰۰ دلار خرج میکند. از این مبلغ حداقل ۷۵ % آن درآمد کشور ترکیه و تجار ترک میشود (هتل و سالن کنسرت و تور و هواپیمایی و رستوران و عوارض و سوغاتی و ...) میباشد، و به عبارتی دیگر ۵۰۰ دلار ارز و و پول از جیب ایران و آن خانواده ایرانی خارج میشود! از جیب همان ایرانی که حاضر نیست ۵ هزار تومان (۵ دلار) خرج سی دی خواننده محبوبش بکند! از جیب همان مملکتی که حاضر نیست اجازه کنسرت پاپ به خوانندگان لس آنجلس بدهد.
"پیشنهاد":
خوانندگان و ترانه سرایانی که از ضایع شدن حقشان به دلیل "مفت خوری" دیگران گلایه میکند، بیایند و اول خودشان حق کسی را نخورند! و بعد هم علاوه بر دعوا و گلایه، شروع کنند به فرهنگ سازی در مبارزه با مفت خوری و دروغ و ... هر چه باشد هنرمندان الگو و آموزشگر فرهنگی مردم یک کشور هستند، مخصوصاً در کشوری مانند ایران که مردم اهل کتاب متاب! نیستند. هنرمندانی که (به خاطر جبر زمان یا زیاده خرجی) همه اش دنبال پول باشند نه وقت میکنند روی خود و فرهنگ و تحصیلات خود و کارهای حرفه ای خود وقت بگذارند، و نه وقت میکنند برای مردمشان حرفی و آموزشی داشته باشند.
... این رشته سر دراز دارد!
وبلاگ ارسالی از ر. بازرگان
مرتبط:
بیژن: بدون تعارف!
بعد از پارازیت صدای آمریکا: عبور بی پروای سایر تلویزیونها از خطهای قرمز!
تلویزیونهای ایرانی داخل و خارج بدجور به جان هم افتاده اند! که راست میگوید؟
چرا نوروز امسال باورنکردنی و ویژه است؟ ناگفته ها و آمار ویژه نوروز ۱۳۸۹