بیژن: بدون تعارف!
نویسنده وبلاگ: شریعتی پرست
فوت مرحوم بیژن پاکزاد نیز مانند بقیه موضوعات، میان تلویزیونهای ایرانی خارج از کشور جنجال برنگیز شده است! گروهی از رسانه ها (مانند شبکه تلویزیونی تی آی) به وی لقب "اسطوره بی نظیر" داده اند و گروهی دیگر (مانند تلویزیونهای آپادانا و اندیشه) در مخالفت با "بت تراشی"، اعلام کرده اند که بیژن علیرغم ثروت و نفوذش، تاثیر بسزایی در زندگی و رفع مشکلات ایرانیان نداشته است. گروهی از بیژن بواسطه اصرار وی در به نمایش گذاشتن ثروتش (برای مثال در ویدئوی زیر) و فخرفروشی و ترویج زندگی "اشرافی" و سلطنتی انتقاد میکردند ولی گروهی دیگر بیژن را علیرغم ظاهری اشرافی، فردی "خاکی" و افتاده و "با معرفت" میدانستند. اما واقعیت و انصاف اینست که به جز ثروت و طرحها و ماشینهای گرانقیمت بیژن و گوشه های کوچکی از زندگی وی (که در گزارش تلویزیونی شبکه تپش) به ایرانیان معرفی شد، سایر جزئیات و حقایق زندگی بیژن برای مردم چندان روشن نیست. لذا می خواهم بدون افراط و تفریط رایج در تلویزیونها، واقعیات زندگی بیژن را "بدون تعارف" زیر ذره بین گذاشته و با دوستان در میان بگذارم. امیدوارم سایت کدوم دات کام که همواره در شفاف سازی حرفه ای خبرها موثر است این وبلاگ را نیز بودن سانسور منتشر کند، باشد تا قدمی در جهت دوری از افراط و تفریط در جامعه ایرانیان برداشته باشیم:
واقعیتها: نبوغ بیژن در "بازاریابی" و برندینگ (Branding) طرحهای بسیار گرانقیمت و "منحصر به فرد" در میان ثروتمندترین افراد دنیا بود. اما دهها طراح مد دیگر در دنیا هستند که هر کدام در زمینه خود بسیار موفق و مبتکر میباشند و بسیار معروفتر از بیژن چون طرحهایشان را افراد بیشتری استفاده میکنند. منتقدین بیژن او را "خیاط پادشاهان" میخوانند ولی انصاف و واقعیت اینست که بیژن به جز طراحی و دوختن لباسهای مردانه، دهها محصول دیگر را نیز طراحی و با قیمتهای بالا به بازار ارائه کرده بود از جمله عطر و ساعت و ماشینهای رولس رویس (خبر در این لینک).
واقعیتها: "تمرکز" و خوشفکری بیژن در حرفه خود کم نظیر بود و این درست است که وی از بوتیکهای کوچک در تهران (نارمک) کار خود را شروع کرد و پشتکار شخصی در موفقیت او نقش بزرگی داشت. در عین حال گفته میشود وی در اوایل مهاجرت به آمریکا از کمکهای سفارت ایران در آمریکا (در زمان شاهنشاهی) برخوردار شد. همچنین از مهمترین عوامل موفقیت بیژن شریک وفادار ایرانی وی (آقای محبوبی) و مدیر وفادار ایرانی وی (خانم منیژه مسا بزرگی) بودند که سالها در کنار بیژن رشد وی را حمایت کردند. همچنین خود بیژن در مصاحبه هایش زیرکی هایی را که از فرهنگ و بازار ایران آموخته بود از عوامل موفقیت خود میدانست. البته این نیز درست است که منبع اصلی درآمد و مشتریان شاخص بیژن غیر ایرانی بوده اند (پادشاهان و روسای جمهور و هنرمندان معروف جهان).
واقعیتها: اگرچه آمار دقیق کمکهای بیژن به جامعه ایرانیان در دسترس نیست اما گفته میشود وی از چندین دانشجوی ایرانی و مراکز دانشگاهی در آمریکا حمایت مادی میکرده است. البته به نظر نمیرسد وی سرمایه گزاری عمده و دراز مدتی در پروژه های ایرانی - محور و در راستای اهداف جامعه ایرانیان خارج از کشور کرده باشد و همچنین ظاهراً در بنیادهای ایرانی نظیر پارسا، فرهنگ یا پایا (PAAIA) فعال نبوده است.
مرحوم بیژن در کنسرتهای هنرمندان معروف ایرانی در لس آنجلس و برخی از میهمانی های بزرگ شرکت کرده و از آنها حمایت میکرد و آخرین بار در کنسرت گوگوش (ویدئوی زیر) شرکت کرد. در زمینه سیاسی نیز حمایت بیژن در انتخاب اولین شهردار ایرانی - الاصل بورلی هیلز (آقای جیمی دلشاد) نقش تعیین کننده ای داشت.
بیژن همچنین به چند تلویزیون ماهواره ای لس آنجلسی (با مدیران متمایل به سلطنت) نظیر تپش یا همان تی آی (مدیریت آقای امیر قاسمی)، کانال ان آی تی وی (NITV) (مدیریت آقای آتابای)، و شبکه کانال یک (مدیریت آقای همایون) نیز کمکهای مالی کرد. بیژن به طور غیر مستقیم هم برای تلویزیون تپش یا همان "تی آی" به مدیریت دوست خود آقای امیرقاسمی یک مشتری گرانقیمت یعنی آقای "بنی هین" را پیدا کرد. "بنی هین" دوست ومشتری بیژن بود که مبلغ مسیحیت و مدعی شفابخشی و معجزه برای بیماران صعب العلاج میباشد (البته بنی هین بارها متهم به کلاهبرداری و فساد اخلاقی و مالی شده است). در حال حاضر آقای بنی هین در شبکه تی آی هر هفته برنامه های فارسی زبان برای شفابخشی بیماران از طریق معجزه و تبلیغ مسیحیت را اجرا میکند. این برنامه ها دهها هزار دلار به بودجه شبکه تی آی کمک کرده اند و آقای امیرقاسمی آن را مدیون مرحوم بیژن میباشد اگرچه "بنی هین" نام و سابقه خوبی ندارد.
از حمایت بیژن از رسانه های ملی یا فرهنگی (بدون تمایل به سلطنت) خبری در دست نیست. بیژن تمایلات سلطنت طلبانه خود را پنهان نمیکرد و در مصاحبه ها هنوز به شاهنشاه و ملکه خود (خانم فرح دیبا) افتخار میکرد و پروژه جدید طراحی خود را با همکاری خانم فرح دیبا در دست بررسی داشت. شاید همین تمایلات بود که منجر شد علیرغم دوستی نزدیکش با جورج بوش (تصویر زیر)، بیژن به آقای بوش برای اینکه ایران را جزئی از "محور اهریمنی" (Axis of evil) خواند اعتراضی نکند در حالیکه هنرمند ایرانی - الاصل ماز جبرانی با شروع تور کمدی دور دنیای خود به نام "محور اهریمنی" توانست با تمسخر سخنان جورج بوش نقش عمده ای را در خنثی کردن تبلیغات منفی علیه ایرانیان (و موفقیت و محبوبیت خود ماز) ایفا کند.
واقعیتها: بر خلاف برخی افراد معروف دیگر ایرانی - الاصل که اصلیت خود را پنهان میکنند، بیژن در گفتگوهای مکرر خود با رسانه های ایرانی، مخصوصاً در ۷ سال گذشته، همیشه به ایرانی بودن خود افتخار میکرد. البته وی در فیلمهای تبلیغاتی اش برای بازار آمریکایی (نظیر ویدئوی زیر) بر ایرانی بودن خود تکیه نمی کرد (شاید برای اینکه جایش در آنجا نبود). گفته میشود وی در رفت و آمد و دوستی با سران سیاسی دنیا و هنرمندان معروف جهان نیز به ایرانی بودن خود و تاریخ و حکومت پادشاهی ایران افتخار میکرده است. افتخار بیژن به ایرانی بودن خود در میان جامعه ایرانی نقش مثبت و روحیه دهنده ای داشت مخصوصاً در سالهای اوایل دهه ۱۹۸۰ (پس از ماجرای گروگانگیری در ایران) که بسیاری از ایرانیان خود را غیر ایرانی معرفی میکردند. همچنین افتخار بیژن به ایرانی بودن خود نقش مثبتی در افزایش اعتماد به نفس در میان جوانان ایرانی مقیم آمریکا داشت. علیرغم افتخار بیژن به ایرانی بودنش، ۳ فرزند آقای بیژن خود نامهای غیر ایرانی دارند و به نظر نمیرسد چندان با فرهنگ ایرانی آشنا باشند، شاید برای اینکه مادران آنها (همسران قبلی بیژن) نیز غیر ایرانی بودند. به نظر میرسد که مرحوم بیژن در سالهای اخیر وابستگی روحی و تمایلات قلبی اش به فرهنگ و جماعت ایرانیان بیشتر شد و همزمان با شروع حمایت از چند تلویزیون ایرانی حدود ۷ سال پیش با معشوقه ایرانی خود (خانم مهتاب مجاب که شیرازی الاصل میباشد و قبلاً برای بیژن کار میکرد) آشنا شد که زندگی مشترکی را به سبک ایرانی با هم آغاز کردند.
واقعیتها: دوستان و همکاران بیژن متفق القول هستند که وی فردی خوش مشرب، دوست داشتنی و رفیقی با معرفت بود و بر خلاف ظاهر جدی و اشرافی خود، در باطن فردی صمیمی بود و شاید نمایش ثروتش نیز گاه بیشتر برای تثبیت مارک (برند) "اشرافی" و گرانقیمت بیژن بود تا برای فخرفروشی. در عین حال خود بیژن و خانم مهتاب معشوقه وی در مصاحبه های خود با شبکه تپش اذعان کردند که بیژن بواسطه نکته سنجی و وسواس در جزئیات، گاه سخت گیر، کم حوصله و "دیکته کننده" بود. گفته میشود که این سخت گیری و وسواس در جزئیات زندگی (ظاهر منزل و افراد و ...) گاه فشار روحی بر وی و بر روابط وی با شرکای زندگی وی (فرزندان، معشوقه و ..) وارد میکرده است. بیژن ظاهراً در روابط زناشویی و ازدواجهای قبلی خود موفق نبوده است و شاید این امر و همچنین سخت کاری شبانه روزی بیژن در حرفه و تجارت خود، مانند بسیاری از تجار موفق دیگر بر فرزندان وی نیز تا حدی فشار وارد آورده بود. بیژن علیرغم افتخار خود به ایرانی بودن فقط تعداد اندکی دوست نزدیک ایرانی داشت شاید به خاطر توقع زیاد جامعه ایرانی از وی و یا تملق بیش از حد و درخواستهای مکرر کمک مالی، و گاه نیز حسادت ورزی به بیژن.
بواسطه حفظ و ادامه موفقیت کم نظیر در حرفه خود و وسواس زیاد در حفظ ظاهری مناسب و شیک، بیژن متاسفانه کمتر وقت میکرده تا به ابعاد دیگر زندگی نظیر مطالعات جانبی (در زمینه هایی نظیر سلامت و تغذیه و یا تاریخ و فرهنگ و ...) بپردازد تا جایی که سلامت روحی و بدنی وی را تحت تاثیر قرار میداده است.
بیژن به ما نشان داد که با تمرکز بر هدف و پشتکار و تلفیق فرهنگ ایرانی و غربی میتوان از کوچه های نارمک و تهران شروع کرد و به بالاترین سطوح حرفه ای جهان رسید و علیرغم لهجه و رفتار ایرانی به ایرانی بودن خود هم افتخار کرد. بیژن را میتوان استاد "ظاهر سازی زیبا" دانست. باید از ظاهر، زندگی، موفقیت و سخنان بیژن بیاموزیم که توجه به زیبایی و نظم "ظاهری" خودمان و زندگی مان میتواند جدیت و نظم و موفقیت را در زندگی و کار مان ایجاد کرده و باعث شود تا اطرافیان ما نیز ما را جدی تر گرفته و بیشتر به ما احترام بگذارند. در عین حال از ابعاد و مشکلات دیگر زندگی بیژن (نظیر روابط خانوادگی، سلامت بدنی، آرامش روحی و عمق فرهنگی) که خود در حال ترمیم آنها بود، باید بیاموزیم که باید ظاهر آراسته را همزمان با "درونی" (باطنی) قوی (بدنی سالم و روح و فکری آرام) متعادل کنیم تا دچار مشکلات فیزیکی و خانوادگی نشویم. سختی زندگی هم در همین برقرای تعادل است و تصمیم اینکه برای پیشرفت در یک بعد زندگی و شغل تا چد حاضریم از ابعاد دیگر هزینه کنیم و یا کوتاه بیاییم. روح مرحوم بیژن و سایر ایرانیانی که در غربت دفن شده ولی آرزوی بازگشت به ایران را داشتند، شاد.
نویسنده وبلاگ: شریعتی پرست