معمای بزرگ قرن: چه کسی ازدل مردم ایران حرف میزند؟
نویسنده وبلاگ: شریعتی پرست
معمای بزرگ قرن این شده که "مردم ایرانی چه دوست دارند؟" و "چه کسی واقعاً از دل مردم ایران" حرف میزند؟" چند سالی است که هر کس را در تلویزیونهای ایرانی (دولتی و لس آنجلسی) و غیر ایرانی میبینیم، از سیاسیون ایرانی و خارجی گرفته تا کنسرت گزارها، از قول ایرانیان سخن میگوید: "مردم .... را دوست دارند و مخالف ... هستند!" اما واقعاً مردم ایران چه در داخل و چه خارج ایران چه می خواهند؟ چند درصد مردم کدام سیستم سیاسی را دوست دارند و چند درصد مردم کدام محصول تجاری، هنرمند، کنسرت؛ تلویزیون و .. را میپسندند؟ کسی نمیداند چون متاسفانه نه انتخابات و رسانه های مستقل داریم و نه سیستم نظرسنجی معتبر. نتیجه اش هم اینکه یک درصد کوچکی از افراد و شرکتها در داخل و خارج زمام امور را در دست گرفته و به نمایندگی از مردم ما حرف میزنند. نان اکثر این افراد هم اکثراً در اختلاف اندازی است و آب را گل آلود کردن. لذا باید راههایی پیدا کرد تا بتوانیم حرف دل ایرانیان را هم به گوش دنیا و هم به گوش یکدیگر برسانیم، آن هم بدون غل و غش و نه از زبان سیاسیون و تجار. اما ریشه سردرگمی ایرانیان در چیست؟
- برای افکار و صحبتها و نظرات خود ارزش قائل نیستیم: درست است که شاید مردم ما بیشتر از عمل صحبت میکنند اما صحبتها معمولاً یا شوخی هستند یا توهین، رویایی هستند یا غیر منصفانه (نوشتار مرتبط در این لینک). برای همین هم کمتر کسی میداند که ایرانیان واقعاً چه میخواهند. خیلی ها یک روز مرید یک نفر میشوند و فردایش دشمن او. معروف است که ما ایرانی ها یا قربان یک نفر میرویم و یا میخواهیم سر بر تن وی نباشد (مانند مرحوم مصدق یا شاه)! دلیل "بی تفاوت" بودن و اینکه پای نظرات نمی ایستیم هم شاید سیستم "تعارف" ایرانی باشد (از ترس از حرف دهان مردم!)، و قرنها سانسور و خود سانسوری (از ترس قلدرها). یک علتش هم شاید این باشد که برای ابراز نظر منطقی و متعادل باید اول "خوب" به اطرافیان "گوش" کنیم (که معمولاً نمیکنبم) و برای مطالعه وقت بگذاریم (که معمولاً نمیگذاریم). برای گوش کردن خوب هم نیاز داریم به "کاهش" سطح احساسات و پیش داوری ها (که معمولاً برایمان سخت است). علاوه بر این، مردم ما مردمی هستند مرموز و بدبین (از بس زخم خورده اند)و لذا یا در پرده حرف میزنند یا به دروغ! در آمارگیری ۱۰ سال پیش آمریکا دهها هزار ایرانی خود را ایتالیایی معرفی کردند! لذا دولت آمریکا حتی نمی تواند تعداد واقعی ایرانی - الاصلها در آمریکا را پیدا کند چه برسد به جزئیات نظرات و افکار آنها!
- تصمیم گیران بدی هستیم: بسیاری از ایرانیان در تصمیم گیری واقعاً عاجزند و لذا خودشان هم خیلی وقتها نمیدانند چه میخواهند چه برسد به دیگران. سالهاست دولتها (هم آمریکا و هم ایران) و تجار و صاحبان رسانه ها سعی میکند سلیقه ملت ایران را بشناسند اما عاجز مانده اند. کلاه خود را قاضی کنید و ببینید چند نفر از دوستان و اقوام ایرانی که میشناسید میتوانند براحتی یک تصمیم سریع و منطقی و بدون پشیمانی و دودلی و تردید و رویایی شدن و ... بگیرند؟ تصمیم گیری سالم و قاطع نیاز دارد به ریسک پذیری (بیش از حد زرنگ نبودن و هم خدا هم خرما را نخواستن)، مطالعه و کسب اطلاعات دقیق و بی غرض، داشتن منطق و برنامه، و پای بندی به تصمیم و عواقب آن (خوب یا بد). به عبارتی برای تصمیم خوب باید وقت و فکر گذاشت و بعدش هم هزینه کرد و الا تصمیمات میشوند احساساتی و جو زده و یا "دقیقه نودی" (لحظه آخر) و منفعت آن هم معمولاً نصیب کلاهبرداران میشود و یا بنجل فروشهای (تجاری و سیاسی). تصمیم بدون پرداخت بها (زمان و سرمایه و تفکر) تصمیم نیست، هوس است! اصطلاحات "رفیق نیمه راه"، "دم دمی مزاج"، "حزب باد"، "رنگ عوض کردن مثل بلبل"، "یک کشمش میخورد گرمی اش میشود و یک مویز سردی اش" و "سرش با .. بازی میکند" متاسفانه برای توصیف تصمیم گیری بعضی ایرانیان اختراع شدند! انسان بالغ و عاقل مطالعه میکند، گوش میکند، منطقی فکر میکند، تصمیم میگیرد و ریسک (هزینه) و یا ثمره (جایزه) تصمیم را هم قبول میکند. هر تصمیمی عاقبتی دارد چه خوب چه بد. یادم هست در پایان جنگ عراق و ایران، بسیاری از تجار بازار تهران سکته کردند زیرا فکر نمیکردند روزی در زندگی جنسی بخرند که ارزان شود و یا قیمتش دو برابر نشود! حتی این هموطنان معروف به "زیرکی" یاد نگرفته بودند که نتیجه تصمیمات تجاری گاه همراه ضرر میباشد. به قول یک استاد آمریکایی، فردی زرنگ است که از هر ۳ تصمیمش ۲ تایش سودده باشد و یکی اش ضرر! و یا انسانهای موفق دو قدم به جلو بر میدارند و یک قدم به عقب. خیلی از ما از ترس هزینه تصمیم و حرکت یا ساکنیم یا دور خود میزنیم و یا حرکت زیگزاگ میکنیم!
- رسانه های ضعیف: یک ملت حتی اگر تصمیم گیران و نظردهندگان خوبی هم باشند نیاز به رسانه های خوب دارند تا صدایشان را به گوش همدیگر و جهان برسانند. در چند روز گذشته زیاد در باره رسانه های ایرانی دولتی و لس آنجلسی خوانده ایم و دیده ایم. لس آنجلسی ها دولت ایران رابه سانسور و عقب ماندگی، و دولت ایران لس آنجلسی ها را به بنجل بودن و کلاهبرداری و مستهجن بودن متهم میکنند. رسانه ها آینه و نماد شخصیت یک ملت هستند و نمی نوان انکار کرد که کیفیت رسانه های ما نمایانگر ملت ما هستند، از تفرقه گرفته تا کیفیت برخورد با یکدیگر. بی شوخی میتوان گفت که رسانه مستقل، متعادل، بیطرف (در پخش حقایق و اخبار)، و با کیفیت بالا نداریم. سایت اینترنتی کدوم دات کام (Kodoom.com) در این راستا گام برداشته است و من هم این نوشتار را (اگر منتشر کنند) به آنها مدیون هستم. اما رسانه خوب و مستقل و "غیر دولتی" نیاز دارد به ۳ چیز: ۱- گردانندگان آگاه و غیر عقده ای، ۲- کمک مالی از سوی مردم و تجار سالم، و ۳- همکاری (معنوی) مردم در ترویج آن رسانه به دوستانشان (فرستادن لینکها و با اخبار، و ..) و نظارت بر رسانه و پیشنهادات در بهبود دائم رسانه.
معمای بزرگ دیگر این قرن اینست که چرا ملت ایران با این همه تاریخ و امکانات و انگیزه پیشرفت و استعداد و نوابغ و ... این وضعش است و این قدر دچار تفرقه و ناآرامی شده است؟ چرا یک اقلیت کوچک در سیاست، تجارت و رسانه ها آبرو و آینده اکثریت یک ملت را به بازی گرفته اند؟ و خون بقیه را به شیشه کرده اند؟
متاسفانه مردمی که نظر کمتر داده، تصمیم کمتر میگیرند، و برای نظر، رای، اراده و تصمیم خود اهمیت مطالعه، سرمایه و وقت گذاشتن قائل نیستند، با احساسات جلو میروند و پای تصمیم و نظر خود هم کمتر می ایستند. امور این چنین ملتی می افتد دست سیاسیون، تجار و اصحاب رسانه ای که مجبور به استفاده از "احساسات" مردم میشوند و افقشان کوتاه مدت است و روششان "بزن و برو!" تصمیم و اراده "آبکی" یک ملت، آنها را "دم دمی مزاج"، تجار و سیاسیون را "بساز و بیانداز" و رسانه ها را "فرصت طلب" بار می آورد. ملتی که دچار این دور باطل شد باید اول خودش و سپس رسانه هایش را "سم زدایی" کند.
آینده روشن است چون جنسها، افراد و رسانه های "بنجل" را مردم امروزه راحت تر تشخیص میدهند. فقط باید دست به دست هم داد و کمتر خودخواه بود و از سرمایه، وقت و فکر خود بیشتر در جهت منافع ملی و انسانی استفاده کرد. حتماً خبر "قدرتمند ترين فرد سال: شما" را هم بخوانید.
نوشتار مرتبط:
عاشق گوگوشید یا از او متنفر؟ معتادید یا چاق یا شهوتران؟
فقط در رسانه هاي ايراني: تبليغ قرص ضد فشار خون توسط فردي که از فشار خون فوت کرد
فحش مثل نقل و نبات: ويدئوهاي فحاشي موافقان و مخالفان دولت ايران
پنج مشکل ریشه ای ایرانیان در مقایسه با آمریکاییها
چهار دليل که پس از مدتها به ايرانيان اميدوار شدم
آينده تلويزيونهاي ماهواره اي در دست ماست. جنسهاي تقلبي و رسانه هاي بنجل را چگونه بشناسيم؟