۸ رفتار که ایرانیان به آنها معتادند و نتیجه این اعتیاد در آینده سیاسی ایران
در اوایل انقلاب در ایران جوکی محبوب شده بود که در آن ریشه نام سلسله های تاریخی ایران را به رفتار مردم ایرانی آن دوره نسبت میداد مثلاً در زمان اشکانیان مردم "اشک" زیاد میریختند و در زمان سامانیان خیلی ها از طرف آن دولت به نان و نوا و "سامان" رسیدند و ... قبلاً نوشتیم که از خصوصیات بارز ایرانی ها احساسات قوی، گله مندی و شکایت زیاد، و تکیه زیاد افراد به یکدیگر (بجای ابتکار عملهای فردی) میباشد. نتیجه این خصوصیات این میشود که عده زیادی از ایرانیان در مقابله با مشکلات به یکی از ۸ روش زیر روی می آورند:
- نا امیدی و گریه
- فحش و نفرین (از دور یا نزدیک)
- گلایه و شکایت از دور (غیبت)
- مسخره کردن و جوک در آوردن و متلک
- چاپلوسی و همرنگ جماعت شدن
- ساکت شدن، در خود ریختن، اعتیاد و خود خوری
- التماس و دعا
- بی تفاوت و بی خیال شدن
حوادث بعد از انتخابات اخیر ایران نشان میدهد که حرکت بسوی جامعه ای مدنی، قانونمند، صلح آمیز و عادل کار آسانی نیست. تک تک افراد ملت و دولت باید بر سر دو راهی بزرگی که در برابر ایران است راه خود را انتخاب کنند. همه باید هزینه کنند. نوشتیم که مجله "تایم" در سال ۲۰۰۶ "شما" (یعنی تک تک افراد) را قدرتمندتر از روسای دولتها در اثرگذاری دانست، و اشاره کردیم که چگونه بنیانگذاران آمریکا توانستند با فداکاری فردی و ابتکار حقوق خود را گرفته و جامعه ای مدنی را آغاز کنند. اما آیا ما ایرانی ها آماده ایم و لیاقتش را داریم که بدون خونریزی و برادرکشی گسترده به سوی جامعه ای مدنی پیش رویم؟ واقعیتش اینست که هیچ کدام از ۸ رفتار محبوب ما ایرانی ها یعنی گریه، فحش، غیبت، مسخره، چاپلوسی، سکوت و ... مشکلی را حل نخواهند کرد. اگر اینها کار میکردند که تا حال این همه مشکل نداشتیم که دهها گروه مخالف همدیگر چه در داخل و چه خارج ایران درست شوند. آیا واقعاً لیاقت مردم ما اینست؟
در نوشتار قبلی به یک اصطلاح محبوب در آمریکا اشاره کردیم که: دمکراسی ورزش گروهی است که به “شرکت” همه احتیاج دارد نه به “تماشاچی” زیاد. انصافاً بسیاری از ایرانی ها تماشاچی های خوبی هستند. کمتر ملتی است که اخبار سیاسی و جزئیات مشکلات مملکتی را به دقت ایرانیان پیگیری کند. کمتر ملتی است که حتی وقتی تیمشان میبازد از تماشای او سیر نشوند. اما جامعه مدنی و وارسته نیاز به مرد عمل دارد و نه تماشاچی. در زیر نمونه "واقعی" چند برخورد با هموطنان ایرانی داخل و خارج ایران را می آورم:
- دوستی در آمریکا بسیار ناراحت بودو ناامید(گلایه، فحش) که مراجع تشیع در ایران برای اتمام خونریزی ها و سرکوب مردم کاری نمی کنند. از وی پرسیدم: خود شما چه کار کردید؟ وی گفت: از اینجا کاری نمیشود کرد (نا امیدی). پرسیدم چرا حداقل نظراتت را (اگر برایشان ارزشی قائلی)، محترمانه و با منطق برای همان مراجعی که از آنها انتقاد داری و یا همان مقامات دولتی ایران که از آنها انتقاد داری نمیفرستی؟ شروع کرد به تمسخر من (مسخره کردن). در حرف گله، فحش و تمسخر و در عمل "سکوت" را ترجیح میدهد.
- سال پیش در جریان انتخابات در آمریکا دهها کاندیدای مجلس و یک کاندید ریاست جمهوری از حزب دست راستی جمهوریخواه، علناً از حمله نظامی به ایران و حتی ایجاد محدودیتهایی برای ایرانیان در آمریکا صحبت میکردند. بسیاری از ایرانیان مقیم آمریکا از این کاندیداهای افراطی، جورج بوش و شرایط سخت اقتصادی آمریکا بسیار گله مند بودند. از آنها میپرسیدم "قصد دارید چه کنید؟" بعضی میگفتند " همه شان یکی هستند و هیچ کار" (ناامیدی و بی تفاوتی)، بعضی میگفتند "کاری از ما برنمی آید." بعضی ها در انتها حتی رای هم ندادند! از دوستانم میپرسیدم "چرا مثل من ۵۰ دلاری به کاندیدی که دوست دارید نمیفرستید؟ یا ۳-۴ ساعتی داوطلب کمک نمیشوید؟" میگفتند "ای بابا مگه دیوونه ام؟ نه وقت دارم نه پول" همین دوستان در یک میهمانی یا نوبت رستوران ۳-۴ ساعت وقت و ۱۰۰ دلار خرج میکردند برای شکمشان! و هی هم مینالیدند که "هیچکی بداد ما ایرانی ها نمیرسد!" واقعیتش اینست که ملیونها آمریکایی (بر خلاف دوستان ایرانی تبار) با مشارکت خود (اهدای اندکی پول و وقت خود) توانستند قلدرترین و ثروتمندترین کاندیداهای جمهوریخواه (و جهان) را شکست دهند و در سطح وسیعی کاندیداهای (نسبتاً) صلح جو را به مجلس و دولت بفرستند. آقای اوباما برای اولین بار در تاریخ انتخابات آمریکا نزدیک به ۴ ملیون نفر حامی “مالی” داشت.
وقتی "مردم" در سطح گسترده نقش خود را ایفا کنند، معجزه ای مثل ریاست جمهوری اوباما اتفاق میافتد. آیا ما ایرانی ها لیاقت جامعه ای مدنی، پیشرفته و قانونمند و معجزه را داریم؟ قضاوت با "شما"ست و "قدرت تغییر" هم همینطور!
ارسالی از شریعتی پرست