فریدون فروغی خواننده ممنوع الصدا در ۲ حکومت: به هر کی هر چی گفتم، به من جواب ندادن!
فریدون فروغی متولد ۱۳۲۹ آهنگساز ، نوازنده (گیتار ، پیانو)، شاعر و خوانندهٔ ایرانی همزمان با فرهاد مهراد بود که وی نیز مانند مهراد علیرغم اوضاع خوب مالی خانوادگی، انگیزه و سبکش در حمایت از محرومین اجتماع، آزادی بیان و مبارزه با ظلم و استبداد شکل گرفت. از جمله کارهای پرطرفدار، زیبا و پرمعنای فروغی ترانه "نیاز" (یا "نماز" ساخته ۱۳۵۲) با شعری از استاد شهیار قنبری و موسیقی استاد اسفندیار منفردزاده بود که منجر به بازخواست هر سه نفر از طرف ساواک (سازمان اطلاعات شاهنشاهی) گردید.
فروغی در سال ۱۳۵۴ به علت اجرای ترانهٔ "سال قحطی" از طرف رژیم شاهنشاهی به مدت دو سال از فعالیت منع شد (ویدئوی زیر). اشعار این ترانه (که در انتهای گزارش آمده است) شامل این بیت ها میباشند: "آی آدمای مرده، ترس دلاتونو برده، پس چرا ساکت هستید، سگ دلاتونو خورده ... به هر کی هر چی گفتم، به من جواب ندادن!"
در بعد از انقلاب، درسال ۱۳۵۹ ، فروغی ترانهٔ زیبا و پرمعنای "یار دبستانی" (ویدئوی زیر) را در وصف مشکلات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی تاریخ ایران، برای تیتراژ فیلم "از فریاد تا ترور" به کارگردانی منصور تهرانی اجرا کرد اما کارگردان با فشار حکومتی صدای فروغی را از تیتراژ فیلم حذف کرد. ترانه " یار دبستانی" بعدها بسیار محبوب شد و در جریان جنبش "سبز" اصلاح طلبان در سال ۱۳۸۸ بهعنوان نمادی از مبارزه و اتحاد اصلاح طلبان مطرح گردید.
فروغی در سال ۱۳۶۱ مجدداً مانند قبل از انقلاب ممنوع الصدا شد. بعدها در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، فروغی مجوز اجرای چند کنسرت در جزیره کیش را دریافت کرد. میگویند روی صحنه کنسرت کیش، فروغی گیتارش را انداخت روی گردنش و بدون نگاه کردن به مردم و سر به زیر با صدای کلفتی که داشت گفت: "این که میخونم کاملاً واقعیست" : دیگه این قوزک پام یاری رفتن نداره ...
متاسفانه فروغی مانند بسیاری دیگر از روشنفکران و هنرمندان هم زمان خود بواسطه طبعی حساس ، و وجدانی آگاه و مسئول، علاوه بر استعمال دخانیات دچار افسردگی بود. فروغی در مهر ماه ۱۳۸۰ در منزلش در تهران پارس درگذشت (و به گفته ای خودکشی کرد). او را در روستای قرقرک اشتهارد کرج در کنار برکهای کوچک، در سایهٔ کوهی بزرگ و در آرامشی که سالها انتظارش را میکشید به خاک سپردند. به گفته شهيار قنبری، "فريدون فروغی را فراموشی و خاموشی كشت."
گلدونا گل ندادن، درختا بار ندادن، گوسفند و گاو و میش ها، ماست و پنیر ندادن
گندم های بیابون، یه لقمه نون ندادن، چشمه های تو دالون، یه چیکه آب ندادن
به هر کی هر چی گفتم، به من جواب ندادن (۲)
مردای مست کوچه، تو جیباشون کلوچه، تلو تلو می رفتن، از پیچ و تاب کوچه
آی آدمای مرده، ترس دلاتونو برده، پس چرا ساکت هستید، سگ دلاتونو خورده
به هر کی هر چی گفتم، به من جواب ندادن (۲)
بسه ساکت نشستن، در خونه ها رو بستن، از همه دل بریدن، دل به کسی نبستن
یالا پاشین بجنگین، با این روزای ننگین، چه فایده داره اینجا، حتی نشه بخندیم