داستان بقالی برادر میرحسین و نجات پسر دایی اش آیت الله خامنه ای
وبلاگی از دکتر خزعلی در باره دیداری از بقالی برادر میرحسین موسوی، سلامت اقتصادی نزدیکان موسوی، داستان کمکهای پدر موسوی به پسر دایی موسوی یعنی آیت الله خامنه ای در زمان فراری بودن وی. همچنین در باره اطلاع برادر از حبس میر حسین (لینک وبلاگ اصلی اینجا در سایت دکتر خزعلی):
امروز به کوچه درخونگاه رفتم، محله ای قدیمی در خیابان ۱۵ خرداد، مغازه ای کوچک و محقر، روی شیشه کوچک نوشته است موسوی! پیرمردی لاغر اندام و قد بلند، با روحی آرام و دلی دریایی، پشت میز نشسته است، چند کیسه برنج طارم و صدری و آستانه، در انتهای مغازه است، در طبقات سمت چپ تعدادی بطری روغن و قوطی رب و کمپوت و قدری نخود و لوبیا و لپه و عدس و قند و شکر و دیگر هیچ!
او یک روز از دایی زاده اش ( رهبری) بزرگتر است! اما سه ماه تمام میزبان پسر دایی بوده اند، زمانی که او فراری بوده و در منزل عمه زاده مخفی می شده است، دوبار میر اسماعیل (پدرش) واسطه آزادی آقا سید علی شده است!
میر عبدالله از میر حسین خبری ندارد، می گوید: " اجازه ملاقات نمی دهند، اما فرزندانش که چند بار به ملاقات رفته اند، می گویند: حالشان خوب است"
جالب است مغازه برادر بزرگتر کسی که ۸ سال رئیس دولت بوده و بیست و اندی سال بعد هم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است، این قدر محقر و فقیرانه
چطور ممکن است، کسی نخست وزیر باشد و محله او هیچ تغییری نکند و وضع برادرش چنین بی تغییر بماند!
۹۰/۴/۵ مهدی خزعلی
